جدول جو
جدول جو

معنی ترسا گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

ترسا گردانیدن
(نِ شَ تَ)
مسیحی گردانیدن کسی را. کسی را به کیش نصاری درآوردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ شُ دَ)
درست کردن. ساختن، جزم کردن. محکم کردن. استوار کردن.
- عزم درست گردانیدن، عملی کردن قصد و نیت: اپرویز این عزم درست گردانید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 100).
، تصدیق کردن. صورت تحقق دادن: پس در این وقت (معاویه) برادری او را (زیادبن ابیه را) با خود درست گردانید. (مجمل التواریخ والقصص)، ثابت کردن. مدلل گرداندن: آن گناه بر ایشان درست گردانید. (جهانگشای جوینی)، شفا دادن. معالجه کردن. صحت بخشیدن. بهبود دادن: شمسون بگرفتند و برابر قصر ملک چشم او برکندند و گوش و بینی او ببریدند، شمسون دعا کرد خدای تعالی همچنان درست گردانید برخاست و دست به ستون منظرۀ ملک اندرزد. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا
(تَ دُ رُ کَ دَ)
روا کردن. رجوع به روا کردن شود
لغت نامه دهخدا